از عجایب عشق است:تنها همان آغوش آرامت می کند که دلت را به درد اورده...
از عجایب عشق است:تنها همان آغوش آرامت می کند که دلت را به درد اورده...
من چرک نویس احساسات تو نیستم،دوستت دارم هایت راجای دیگری تمرین کن!
همه میتونن اسمت روصدا کنن اما کم هستن کسایی که وقتی اسمت رو میگن لذت میبری وبا تمام وجوددرجوابشون دوست داری بگی جونم !
هرکسی زخم های دستم را دید پرسید :چرا باخود چنین کردی؟اما هیچکس زخم های بزرگ دلم را ندید تا بگوید:چرا با تو چنین کردند...
یادته زیرگنبد کبود دوتا رفیق بودیم و کلی حسود؟
حالا تقصیر اون حسودا بود که حالا ما شدیم یکی بود یکی نبود...
من زانوهایم را به آغوش کشیده بودم وقتی تو برای آغوش دیگری زانو زده بودی ...
یه روز دوتا رفیق جون جونی بودن و هردو یه نفر و دوست داشتن ولی هردوتاشونم به حساب مرام و معرفت به همدیگه میگفتن که اون یکی بره با دختره باشه ...
دختری پشت 10000تومانی نوشته بود :بخاطر همین پولی که الان دست توست پدرم یک شب مرا به دست صاحب خانمان سپرد ...
خدایا در شب اول قبرم بگذار فقط این سوال رو ازت بپرسم.چرا؟؟؟
سر امتحان استاد ها سوالاتی میدن که ما تاحالا ندیدیم !درعوض ماهم جواب هایی میدیم که اونا به عمرشون ندیدند
من رو که میزارن توی قبر بزنین رو شونم و بگین :هی رفیق !سخت گذشت ولی دیدی گذشت...
تعداد صفحات : 4